وبلاگها رو تا اونجایی که ورق زدم و دیدم اکثریت نوشته های به مناسبت میلاد رسول اکرم در وصف خصایص و فضیلتهای آن پیامبر گرامی بود که با قلمهایی زیبا و روان از دل نگاشته بودند. یکی با نظم یکی با نثر خلاصه هر که به زبان خود ولی تو هیچکدوم از وبلاگها ندیدم که کسی بنا به روایتها درباره شوخ طبعی و مزاحهای ایشان سخنی گفته باشد. بنابراین پیش خودم گفتم به سبب نام شادی آور میلاد و جشن چند سطری به شوخی بنویسم. گر چه شوخی کردن من با شوخی کردن پیامبر خدا خیلی فرق داره. اینم یه مدل شادیه دیگه. حالا یا بی مزه یا خنده دار بضاعت ما اینه دیگه.
یه روز از یه اندیشمنده پرسیدم، قربون شکلتون برم شما که واردی زندگیو واسه ما تعریف کن. گفت ببین پسرم، دایره ی زندگی مثه یه مستطیله که سه تا ضلع داره، محبت و عشق...خوب که به اندیشمنده نگاه کردم دیدم یه (یکه) عمودیه که اگه بخوام با مستطیل سه ضلعی هم مقایسش کنم دو تا ضلع کم میاره.
یه روز مسافر با احساسات زنش بازی می کنه سه به هیچ می بازه...الان زوده بخندی نتیجه بازی برگشت میدونی چی شد؟... چهار به هیچ احساساتشو زدم. تازه یه احساساتمم خورد به تیرک وگرنه خیلی سنگین تر از اینا می باخت. تازه 85% بازیم دسم بود.
آقا جاتون خالی چند وقت پیشا رفتیم قزوین میدونی مردم چی شعار می دادن: کاریکاتوریست دانمارکی حق مسلم ماست.
یه روز مسافر می افته تو چاه فامیلاش سند میذارن درش میارن. تازه این که چیزی نیست یه روزم موقع تعویض روغن ماشین زیر ماشین گیر کردم که بچه ها با دمپایی زدن درم آوردن
.
یه روز به مسافر می گن بچه کجایی؟ میگه: خب که چی این سؤالو می پرسی. هر کسی یه نقطه ضعفی داره دیگه
.
مسافر اومد تو عمرش یه بار بلند پروازی کنه که با ضد هوایی زدنش
.
می گم این قزوینیا عجب آدمای نوع دوست و مهمون نوازین. تو پارکاشون نوشته بود لطفا گلها را بچینید. تو شهر ما مگه کسی جرات داره دست به گل بزنه. باغبونه که با بیل می افته به جونت
.
مسافر جلو نامزدش می خوره زمین برا اینکه ضایع نشه می گه حرکتو داشتی
.
به مسافر می گن حج چطور بود؟. می گه: خیلی سنگ خورد تو سر و صورتم ولی بالاخره ماچش کردم
.
مسافر رو با ماشین حساب اتمی گرفتن، پروندشو فرستادن شورای امنیت
.
یه روز مسافر ماشین می خره، رفیقش ازش می پرسه چه رنگیه؟. میگه قرمز...رفیقش میگه نه خوب خریدی!!! اینم از رفقای ما که اکثر قریب به اتفاقشون راشیتیسم مغزی دارن.
مسافر و منابع قاطیه دیگه
پی نوشت 1 : میلاد با سعادت و فرخنده ی حضرت محمد صل الله عیله و اله و سلم را بر همگان تبریک و تهنیت و شاد باش عرض می کنم و در این روزهای عزیز به خاطر وجود معنوی و نام مبارک آن حضرت از خداوند بخشنده و مهربان به نیاز از درگاهش تعجیل ظهور آن امام ناجی و شفای مریضان و آمرزندگی و رحمت بندگان چه مسافر در این دنیا و چه رخت بر بسته از این مکان را مسالت دارم. و امید اینکه حاجت حاجتمندان روا و دعاهای همه ی خدا پرستان از هر دینی مستجاب گردد.
پی نوشت 2 : اعصابم خراب شد. به خاطر احترام به قومیتها و جلوگیری از تبعیض نژادی و رعایت حقوق بشر مجبور شدم همه ی جوکا رو به خودم ببندم.
پی نوشت 3 : این پی نوشت هم عجب چیز با حالیه ها تا 1 ما پیش نمی دونستم چیه.
پی نوشت 4 : چند وقت پیشا داشت بارون می اومد یه مطلب درباره بارون نوشتم، الانم که دارم می نویسم دوباره داره بارون میاد. تازه نم نم بارون شروع کرده داره میخوره به خاک اگه بدونید چه بویی می ده. آدم حال می کنه به خدا.
پی نوشت 5 : این نوشتن ما هم واسه خودش سبک جدیده ها. یه جاش ادبیاتی میشه. یه جاش شوخی میشه یه جاشم جدی. فقط خدا کنه ادبیات فارسی زیر سؤال نره یه موقعی.
پی نوشت 6 : داریوش ارجمند (نقش مالک اشتر) و رضا شفیعی جم (نقش بامشاد) جفتشون لازمند و گرانبها.
پی نوشت 7 : ایشالله که تو این دوره زمونه که اکثرا خنده رو به خودشون حروم کردن لبا خندون و دلا شاد باشه.
پی نوشت 8 : دوباره که ایشالله لبا خندون و دلا شاد باشه.
پی نوشت 9 : این نهمیه در تایید 8 تا قبلیه بود همین به جون خودم.
پی نوشت 10: گفتتم تا اینجا همت کردم اومدم دیگه 10 تا رو تکمیل کنم. همین به جون خودت.